کتاب داستان موفقیت نخبگان

اثر مالکوم گلدول از انتشارات نیلوفر - مترجم: نوشین طیبی-بهترین کتاب های روانشناسی

در این کتاب جذاب، مالکوم گلدولِ جامعه شناس ما را با خود به سیر و سفری هوشمندانه می برد؛ سفر در دنیای نخبگان یعنی دنیای باهوش ترین، مشهورترين و موفق ترین افراد.

او معتقد است که ما به وضعیت کنونی افرادِ موفق بسيار بيشتر از پیشینه ی آن ها _یعنی فرهنگ، خانواده، نسلی که به آن تعلق دارند و ویژگی های منحصر به فرد زمانه ی شکوفایی آن ها_ اهميت می دهیم. او در این راه اسراری از میلیونرهای دنیای نرم افزار همچون بیل گیتس را فاش می کند و برایمان می گوید چرا هرگز نامی از باهوش ترین مرد جهان نشنيده ایم، چرا تقريباً هیچ قهرمان هاکی در پاییز به دنیا نیامده است، چرا آسیایی ها در ریاضیات مهارت بهتری دارند، چه چیز گروه بیتلز را بزرگ ترین گروه موسیقی راک کرد و چرا در حوادث سقوط هواپيما قوم و نژادی که خلبان ها متعلق به آن هستند به اندازه ی میزان آموزش و تبحر در کارشان مهم است.

زندگی نخبگان از منطقی خاص و غير منتظره پیروی می کند. گلدول تلاش می کند از این منطق پرده برداری کند و در همین راستا، برای بهره برداری از بیشترین استعدادهای بالقوّه نهفته در وجود انسان ها طرح اغوا کننده ای ارائه می کند. این نکته می تواند نحوه ی درک ما از موفقيت را متحول کند.


خرید کتاب داستان موفقیت نخبگان
جستجوی کتاب داستان موفقیت نخبگان در گودریدز

معرفی کتاب داستان موفقیت نخبگان از نگاه کاربران
Outliers : the story of success, Malcolm Gladwell
عنوانها: تافته های جدا بافته : داستان موفقیت؛ نخبگان چگونه نخبه میشوند؛ استثنایی ها : داستان موفقیت؛ تافته جدا بافته : داستان موفقیت؛ قصه آدمهای استثنایی : توفیق از نگاهی دیگر؛ تاریخ نخستین خوانش: پانزدهم ماه سپتامبر سال 2010 میلادی
عنوان: تافته های جدا بافته : داستان موفقیت؛ نویسنده: مالکوم گلدول؛ مترجم: میترا معتضد؛ تهران، البرز، 1388؛ چاپ دوم 1389؛ در 325 ص؛ شابک: 9789644426797؛ موضوع: مهارتای کلیدی در کسب و کار و زندگی - موفقیت - مردمان موفق - قرن 21 م
عنوان: نخبگان چگونه نخبه میشوند؛ نویسنده: مالکوم گلدول؛ مترجم: فرناز عسکری؛ فائزه عسکری؛ تهران، سبزان، 1389؛ در 160 ص؛ شابک: 9786005033984؛ چاپ دوم 1389؛ چاپ سوم 1393؛
عنوان: استثنایی ها : داستان موفقیت؛ نویسنده: مالکوم گلدول؛ مترجم: محمدعلی سروری؛ تهران، جمهوری، 1389؛ در 328 ص؛ شابک: 9786005687170؛
عنوان: تافته جدا بافته : داستان موفقیت؛ نویسنده: مالکوم گلدول؛ مترجم: سپیده علی کاشانی؛ تهران، آنیسا، 1393؛ در 251 ص؛ شابک: 9786009481408؛
عنوان: قصه آدمهای استثنایی : توفیق از نگاهی دیگر؛ نویسنده: مالکوم گلدول؛ مترجم: شهرزاد بیات موحد؛ کرج، در دانش بهمن، 1393؛ در 305 ص؛ شابک: 9789641740698؛
ا. شربیانی

مشاهده لینک اصلی
گلادول استدلال می کند که موفقیت به شدت با فرصت و زمان وظیفه ازدواج می کند. او می گوید که تقریبا 10000 ساعت طول می کشد تا چیزی را به دست آورد و این باعث راحتی من می شود. این کمک می کند که من در مورد مشکلات بسیاری که در تلاش های اولیه برای کار کردن (مانند لعاب سفال، جبر، رقص سالسا، اسکی و دوختن ... برای نام چند) احساس می کنم بهتر است. من فکر میکنم،Ive فقط باید وقت بیشتری بگذارد، اگر میخواهم بهتر شوم. @ درحالیکه می توانم روش دیگری برای چرخاندن داده های ارائه شده برای پشتیبانی از بحث گلاولز را ببینم، من نگرانم. در یک لحظه نادر، من متوجه شدم که نمی خواهم بحث کنم. :) در عوض، من خودم را به چیزهایی که فرصت های خوش شانسی را در زندگی خود احساس می کنم بازتاب می دهم. این انعکاس بسیار بیرحمانه بود. علاوه بر این، من احساس کردم که متن نیاز به عدالت بیشتری دارد. با توجه به فرصت های بیشتر، همه افراد با امکانات محدود می توانند چه کار کنند؟ فکر می کنم دارفور چند نفر که ممکن است با درمان سرطان پانکراس مواجه شوند، مجبور شده اند زمان خود را در خطوط منتظر آب آشامیدنی یا غذا صرف کنند؟ تجربه شخصی شخصی من به عنوان یک معلم پناهندگان، منعکس کننده رساله اولیه گلدولس است. بسیاری از دانشجویان پناهجوی من از قبل سواد دارند. آنها فرصتی برای تحصیل رسمی ندارند. در نتیجه، بسیاری از افرادی که به خوبی در نظر گرفته شده اند، اما متاسف هستند که این دانش آموزان را در دوره های آموزشی ویژه قرار می دهند و یا آنها را I.Q. کم، فرصت های خود را حتی بیشتر کاهش می دهد. دانش آموزانی که آموزش می دهند گرسنه هستند برای مهارت ها و صرف ساعت های خارج از تمرین کلاس. علی رغم آنکه فرصت های پیش از آن آنها را نادیده می گرفت، دستاوردهای بزرگی کسب کردند در حالی که بسیاری از کالج های بزرگ به خارج از دبیرستان نمی روند، احساس می کنم فرصت و زمان کافی برای آنها فراهم شده است. متأسفانه، بسیاری از خانواده هایی که به آنها وابسته هستند برای کمک به مالی از حمایت از خانواده استفاده می کنند. (با این حال، فرصتی محدود دیگر برای صرف وقت برای مهارت های در حال توسعه متمرکز شده است.) در هفته گذشته، من پایان نامه گلدولز را با دانش آموزان خود به اشتراک گذاشته ام. ما 10،000 ساعت برای تکمیل یک کار به خواندن و نوشتن اعمال کردیم. من به دانشجویان یادآوری می کنم که اگر ما 10،000 ساعت در سال جاری با هم نداشته باشیم، آنها باید خودشان را ادامه دهند. من به آنها یادآوری می کنم که اگر آنها متمرکز شوند و به خواندن و نوشتن آنها اضافه شود، ممکن است حرکت کند. ما حتی در هیئت مدیره نوشتیم که چند ساعت قبل از اینکه ما کارشناسی ارشد هستیم چه برسد. @ 2 ساعت، تنها 9998 نفر به سمت چپ رفتند. @ جمعه، من یک دانشجو از سومالی لبخند زدم و از شما میپرسم: \"آیا این درست نیست که مردم سفیدپوستان دقیقتر از سیاهان آفریقایی هستند؟ آنها فقط شانس بیشتری برای خواندن دارند؟ @ تصور کنید که من لذت می برم وقتی می توانم پاسخ دهم، یوز! این درست است. شما فقط به عنوان یک بچه سفید در این مدرسه کاملا هوشمند هستید. فقط این است که بعضی از آنها برای سال ها خواندن داشته اند و شما فقط شروع به کار کرده اید. @ متشکرم شما برای کار گولدول، این در گفتگوهای سیاسی امروز در اطراف آموزش عالی (مخصوصا برای دانشجویان آسیب پذیر که بیشترین فرصت ها را به آنها داده اند) .

مشاهده لینک اصلی
من می دانم، شما فکر نمی کنید که زمان داشته باشید و کتاب های دیگر و مهم تر برای خواندن در حال حاضر وجود دارد، اما هشدار داده می شود، شما باید این کتاب را بخوانید. تعدادی از راه هایی که می توانم به یک کتاب بگویم خوب خواهد شد؛ یکی از این راه ها این است که اگر گراهام آن را به من توصیه کند (چگونه می توانم بدون ناهارمان کنار بیاییم، همسر؟). و اساسا یک راه برای من وجود دارد که می دانم که واقعا از یک کتاب لذت بردم، و این که اگر دوباره و دوباره به مردم بگویم، به آن ها گوش فرا دهم. خوب، نه از زمان پیش بینی غیر منطقی (همچنین به من توسط گراهام توصیه می شود) من در مورد یک کتاب به مردم ادامه دادم. ابتدا به روت از طریق ناهار، سپس به مادرش بر روی گوشی، و سپس بچه ها بعد از اینکه از ساعات بعد از ظهر از کودکان بیرون از تختخواب بیرون آمدند، فرزندان فقیر من، تقریبا کل کتاب را به آنها گفتند. اکنون به نوبه خود است. به عنوان یک فرهنگ ما معتقدیم که افرادی که موفق هستند (افرادی مانند موتزارت، بیل گیتس، بیتلز) همه خودشان ساخته شده اند و به اجلاس سران پیشرفت روی آورده اند اساس برخی از قدرت فوق العاده ویژه ای است که ما نداریم. این یک تفکر آرام است، به طریقی. اگر ما انجام نداده ایم، ما به سختی می توانیم سرزنش کنیم، زیرا ما فقط این چیزی خاص را نداشتیم. ما چیزهایی را که مردم را جدا از جمعیت می بینیم نداریم. و در این فرقه مشهور ما حتی فرصتی برای زنده ماندن در انعکاس شکوه و عظمت خود داریم. شاید ما هرگز نمی توانیم بانوی دی (حداقل، نه در عموم) باشد، اما ما می توانیم با یک چاقوی پاستیل خودکشی کنیم و به آبیاری کولون وارد شویم. جان صفر در مورد یک پسر که می داند به او می گوید جایی راجع به آن صحبت می کند، تنها دلیل اینکه جان او را ساخت و او را نداشت، چون جان یهودی بود. جان سپس درباره چگونگی کار سختی که او برای رسیدن به موفقیت داشت، صحبت می کند، هیچ کدام از آن ها به پای اسطوره ای که او از برخی توطئه های مخفی یهودیان برآمده بود، تکیه می کرد. این کتاب در مورد بانوی دی نیست، اما در مورد مجموعه ای از بیوگرافی افرادی است که فوق العاده موفق بوده اند. بیوگرافی معمولا به دو بار گفته می شود. اولین بار به گونه ای است که تمام پیشداوری های ما در مورد مردان خودخواه را تایید می کند و سپس به طریقی که باعث موفقیت موفقیت در راه های ما می شود بسیار ناراحت کننده تر می شود. من واقعا با این کتاب مبارزه کردم - \"من هر دقیقه از آن را دوست داشتم، اما هنوز هم احساس کردم که به شدت به چالش کشیده شده است. در طول خواندن این کتاب خیلی سخت بود که از زندگی خودم فکر نکنم. و این باعث نشد که من احساس راحتی کنم. من حدس می زنم همه ما نسبتا قابل پیش بینی است و یکی از چیزهایی که ما را به طور قابل پیش بینی می سازد این است که ما معمولا دوست داریم پیش شرط های ما را تایید کنیم. ما کتاب هایی را می خوانیم که بارها و بارها به ما می گوید آنچه را که قبلا می دانیم و باور داریم. سری Left Behind فقط یک مثال است، همانطور که بیشتر کتابهای کمک شخصی شما هستند. و من به عنوان یکی دیگر از مجرمین این موضوع را نقض می کنم. اما احساس بسیار خوبی می توانید از یک کتاب دریافت کنید، اگر چه این بسیار نادر است. این زمانی است که فردی که در حال خواندن است به شما می گوید که دلایل عمیق تر اینکه اعتقادات شما معتبر هستند و نه فقط بر اساس تعصبات. من همیشه اعتقاد دارم که استعداد، کار سختی است (اگرچه، کمتر واضح و مبهم است). همچنین اعتقاد داشتیم که ما محصولی از طیف وسیعی از متغیرهای مختلفی هستیم که پیچیده تر از هر جزئیات واقعی هستند. این کتاب این پیشداوری ها را تایید می کند. اولا او درباره هاکی روی یخ و یک واقعیت جذاب در مورد تولد بهترین بازیکنان صحبت می کند. آنها همه در همان زمان سال متولد شده اند. به نظر میرسد زمانی که شما یک بازیکن حرفه ای یخچال ها هستید، یک تاریخ قطع وجود دارد - و در حقیقت وجود دارد. نسخه کوتاه این است که اگر شما در قسمت اشتباه تاریخی که برای گروه بندی کردن بچه ها در سطوح سنی استفاده می کنید، احتمالا یک سال دیگر کمتر از سایر بچه هایی است که در آن هاکی روی یخ بازی کرده اید و بنابراین یک سال کمتر از آنها نیز هست . این اتفاق می افتد که آنها به نظر می رسند که بازیکنان بهتر از شما هستند - و آنها نیز خواهند بود. یک سال در 10، یک تفاوت بزرگ، یک مزیت بزرگ است. و پس از آن ما این مزیت را به اشتراک می گذاریم، با دادن بچه های مسن تر به تمرین بیشتر، تجربه بیشتر در بازی ها و سپس تجربیات بیشتر و تمرین بیشتر، تا زمانی که هیچ راهی وجود نداشته باشد که کودک در تاریخ اشتباه متولد شده باشد، هیچ شکی نیست از ابتلا به اوضاع و احوال. نقطه او به شدت در اینجا و بارها و بارها در قسمت اول کتاب، این است که عوامل دیگری برای موفقیت وجود دارد که بیشتر از توانایی «طبیعی» وجود دارد. در حقیقت، او به \"توانایی طبیعی\" تنها در تلاش و زمان اعتقاد ندارد. اساسا او نشان می دهد که اگر شما در هر کاری 10،000 ساعت قرار داده اید، در این کار بسیار مهارت خواهید داشت. توانایی ذاتی موجود نیست و توانایی در واقع یک تابع تلاش است. این هر دو آزاد و فوق العاده چالش برانگیز است. آزادی زیرا موفقیت در ارتباط با تلاش شما قرار دارد (و من فکر می کنم باید باور داشته باشید که درست است حتی اگر آن را نمی دانید - این اسطوره سیزیف است، تنها راهی است که ما واقعا می توانیم با جهان کنار بیاییم معتقدیم تلاش هایمان معنی دارد) به چالش کشیدن، زیرا در نهایت ما مسئول موفقیت خودمان هستیم ...

مشاهده لینک اصلی
وقتی که من در مورد مالکوم گلدول فکر می کنم، اولین عبارت است که به نظر می رسدless از دیدار با چشم است. @ در نگاه اول، کار او به نظر می رسد به طور کامل تحقیق، حتی در زمان فریبنده. در ابتدا با چند مأموریتی، دیدگاه ضد بصیرتی، او اغلب با تصدیق اجماع به پایان می رسد، اما این توافقی است که توسط تحقیق گسترش یافته و غنیمتی با نجیب زدن دارد. در نگاه دوم، با این حال، من دیگر مطمئن نیستم که هر کدام از این درست است آنچه که ابتدا به نظر می رسد بینش جدید است، چیزی جز نشانه های آشنا نیست، که قبلا ناشی از تصویب چشم انداز عمدی نیست. حتی گستردگی ظاهری و ظرافت در حال حاضر به نظر می رسد پیروزی زبان بیش از منطق، اجتناب ناپذیر بودن آشکار استدلال های خود را یک توهم ناشی از طلسم prose کرفته خود را. یک مثال کوچک از @ Outliers. @ با تکان دادن از آمار آزمون استاندارد، گلدول این امر باعث می شود که تعطیلات تابستانی سنتی - با وجود اینکه پاداش آن ممکن است برای طبقه متوسط ​​باشد - فقط برای فقرا کار نمی کند. (به خاطر بحث، من به این دلیل موافق نیستم، اما هر معلم دبیرستانی به شما می گوید که چگونه نتیجه گیری های مشکوک از چنین آماری ممکن است باشد.) او سپس یک داستان مداوم درباره یک مدارس متوسطه موفق در یک فقره ارائه می دهد محله نتیجه گیری او؟ ما باید سال به سال تحصیل کنیم. به نظر می رسد منطقی، درست است؟ اما در مورد یک راه حل واضح تر: به عنوان یک جامعه ما می توانیم تصمیم به همکاری با یکدیگر داشته باشیم تا تابستان بتواند با ایجاد چندین اردوگاه بسکتبال، اردوگاه های موسیقی، اردوگاه های هنری، اردوگاه های شطرنج، اردوگاه های سنتی تابستانی و غیره یک تجربه یادگیری برای فقرا باشد .، در مدارس، مراکز اجتماعی، و پارک های شهر برگزار می شود و توسط دانش آموزان، هنرمندان و معلمان از محله کار می کند. گلادول اغلب به من یادآوری آخرین پانل یک کارتون دیلبرت را میگوید: دو پانل انتقاد ساده به زبان، و به دنبال آن یک هیئت استعفا. و هیچ بینش واقعی، هیچ امید واقعی برای آینده.

مشاهده لینک اصلی
این کتاب را دقیقا خواندید - جو و من در ماشین در خانه از دیدن خانواده برای کریسمس گوش دادند. من واقعا از آن لذت بردم و بخش های خاصی از آن، به ویژه قسمت های مربوط به بیتلز، برنامه نویسان کامپیوتر و کلاسیک های خلبان، بسیار جذاب بودم. لذت بردن از این کتاب به دلیل عدم حضور چشمگیر هر زن شناخته شدهoutliers @ توسط فصل چهار یا بیشتر، من آن را متوجه شدم و آن را به جو یاد دادم، و سپس آن را به حال به حال بدتر به نقطه ای که خنده دار و حواس پرتی بود. مرد پس از مرد پس از دستیابی به مرد برجسته بود. هر بار که یک خانم ذکر شد، به نظر می رسید که او همسر یا مادر است که به پیشرفت موفقیت آمیز دست می یابد - یا در یک مورد به پایان کتاب، یک دانش آموز ریاضی زنانه تا حدودی آهسته است که پروفسور مرد فیلمبرداری کرده است تا تلاش کند یک مشکل ریاضی را کشف کنید. در آن زمان ما به آن تصویر رفتیم، این خیلی مسخره بود که جو و من هر دو شروع به خنده می کردند، و جو شوکه کرد که تنها زن در کتاب گنگ است - اما مداوم. @ هنگامی که ما به خانه، من گوگل @ Gladwell Outliers جنسیت @ و یا چیزی شبیه به آن و متوجه شدم که تعدادی از وبلاگنویسان و ستون شناسان زن نیز در مورد آن گنجانده شده اند و گلدول را برای انجام آن آماده کرده اند. گلادول به عنوان یک جنس مخالف مضطرب به من حمله نمی کند، بنابراین حدس من این است که او به همین دلیل به مرد بودن در این دنیا می اندیشد و دائما درمورد شناسایی و بدست آوردن افراد بالای مردی که حتی نمی دانستند چه کاری انجام می دهد. من متوجه شدم که در مصاحبه ای که در مورد حذف وی از زنان در یک مصاحبه مطرح شد، پاسخ بسیار ضعیفی داد. او ادعا کرد که زنان را از دست نداده است، زیرا من فکر می کنم در انتهای کتاب داستان مادربزرگش را ذکر کرده است. ام، خوب

مشاهده لینک اصلی
گاهی اوقات متفکرانه، اما علم Gladwells بسیار خنده دار است. دلایل او برای تغییر موفقیت در صفحه. و او گیلاس - نمونه هایی را که دقیقا مطابق با طرح در نظر گرفته می شود، می برد. به علاوه، با تماس های تلفنی و اظهارات خلاصه ای که تنها ارتباطات نامناسب بین ایده ها را نشان می دهد، اهمیت دارد.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب داستان موفقیت نخبگان


 کتاب م یا مارهای خیلی خطرناک
 کتاب روان شناسی تحولی در گستره زندگی
 کتاب جعبه ابزار تروما
 کتاب چرا دودل بودن آن قدرها هم بد نیست؟
 کتاب داعیه های هنر
 کتاب یافتن فضایی برای رهبری